من ، می خواره ، اینترنت ، عرق سگی
پیش درآمد:در سیاره بعدی می خوارهای مسکن داشت. این دیدار بسیار کوتاه بود، ولی شازده کوچولو را در اندوهی بزرگ فرو برد.
او که می خواره را ساکت و خاموش در پشت تعداد زیادی بطری خالی و تعداد زیادی بطری پر دید، پرسید:
- تو این جا چه میکنی؟
میخ واره گرفته و غمگین جواب داد:
- مینوشم.
شازده کوچولو از او پرسید:
- چرا مینوشی؟
می خواره جواب داد:
- برای فراموش کردن.
شازده کوچولو که دلش به حال او سوخته بود، پرسید:
- چه چیز را فراموش کنی؟
می خواره که از خجلت سر به زیر انداخته بود، اقرار کرد:
- فراموش کنم که شرمندهام.
شازده کوچولو که دلش میخواست کمکش کند، پرسید:
- شرمنده از چه؟
می خواره که به یک باره مهر سکوت بر لب زد، گفت:
- شرمنده از می خوارگی!
و شازده کوچولو مات و متحیر از آنجا رفت.
در بین راه با خود میگفت: راستی راستی که این آدمبزرگها خیلی خیلی عجیبند!
من آدم بزرگ نیستم،می خواره هم نیستم.ولی دارم به طرز می خواره گونه ای آخرین فرصت های توبه (درس خوندن در لیالی امتحان)رو از دست می دم و قیامت(الکترونیک و اندازه گیری) نزدیک است.برای توقف روند شرمندگی و می خوارگی(نشستن پای اینترنت)ِ روزافزون من،این وبلاگ تا پایان امتحانات( نهم بهمن) تعطیل می باشد.